راستي!
خيلي گريه كردم وقتي خوندم گفتي نبايد من رو جدي گرفت.
چون كه واقعا حيفه ما از هم بگذريم.
جيگرم سوخت.
مي تونستيم خيلي با هم مچ شيم.
تو شب و روز سوال هاي هستي شناسانه طرح كني و من بلد نباشم جواب بدم و تو هي برنده شي.
هي برنده شي!
خلاصه اش خيلي حيف شد.
بدجوري با هم تفاهم داشتيم.
آخه منم _ طي يك تفاهم دو جانبه_ دقيقا مثل خودت بعد از اولين كامنت فهميدم نبايد جديت بگيرم.
( من الان دارم ميرم از غصه بميرم. با اجازه همگي)