سلام
ببين ، همه اش جبره ، تصور كن يك حيوون وحشي رو بندازند توي يه دشت ، تا اينجاش جبره ، به اون حيوون وحشي حالي مي كنند كه اگه مثلاً بزها رو شكار كنه پدرش رو در ميارن ، اونجا هم جز بز چيزي نيست ، ميان اسمش رو اختيار مي زارن ، اخه اين چه اختياريه ، خب ، حالا است كه اون حيوون براي تداوم زندگي اش مجبور به شكار بز ميشه ، بعد ميان براش يه راه دررّو طراحي مي كنند ، مي گن اگه فلان بزغاله اي كه سر قله قافه رو شكار كني كاري به كارت نداريم ، اين دقيقاً حالت بشر و دينه ، يا گناه و زندگي و مجازاتي كه از سر جبره ، يا سختي و انتظار چيزي كه ممكنه موجود نباشه ، اون حيوون وحشيه اولش تو دشت خودش بود ، غلط مي كرد مي خواست بياد اينجا ، انسان هم اولش بهشت بوده ، ما غلط بكنيم بخوايم بيايم زمين ، جبر ، جبر و جبر.
اميدوارم تونسته باشم جواب خوبي داده باشم